Margins
‫مجموعۀ آثار چخوف book cover 1
‫مجموعۀ آثار چخوف book cover 2
‫مجموعۀ آثار چخوف book cover 3
‫مجموعۀ آثار چخوف
Series · 8 books · 1886-1904

Books in series

‫داستان‌های کوتاه ۱ book cover
#01

‫داستان‌های کوتاه ۱

1886

آنتون پاولویچ چخوف پزشک و داستان‌سرا و نویسنده و نمایشنامه‌نویس پرآوازۀ روسی در ۱۷ ژانویۀ ۱۸۶۰ در تاگانروگ به‌دنیا آمد. در سال ۱۸۷۹ وارد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه مسکو شد. از نخستین‌سال تحصیل در دانشگاه، به نویسندگی در مطبوعات پرداخت به‌طوری‌که هم‌زمان با پایان تحصیلات به نویسنده‌ای حرفه‌ای مبدل شده بود. چخوف در سال ۱۸۸۰ به دریافت جایزۀ ادبی پوشکین نائل شد. چخوف را می‌توان به‌حق، یکی‌از پرکارترین نویسندگان عصر خودش شمرد. او گذشته‌ازآنکه از حرفۀ اصلی خود –طبابت– غافل نمی‌ماند و غالباً به‌یاری دردمندان می‌شتافت، درطول عمر نسبتاً کوتاهش ده‌ها نمایشنامۀ کوتاه و بلند، نزدیک به ۶۰۰ داستان کوتاه و بلند، صدها مقاله و یادداشت و هزاران نامه به‌رشتۀ تحریر درآورد.
‫داستان‌های کوتاه ٣ book cover
#03

‫داستان‌های کوتاه ٣

1897

آنتون پاولویچ چخوف پزشک و داستان‌سرا و نویسنده و نمایشنامه‌نویس پرآوازۀ روسی در ۱۷ ژانویۀ ۱۸۶۰ در تاگانروگ به‌دنیا آمد. در سال ۱۸۷۹ وارد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه مسکو شد. از نخستین‌سال تحصیل در دانشگاه، به نویسندگی در مطبوعات پرداخت به‌طوری‌که هم‌زمان با پایان تحصیلات به نویسنده‌ای حرفه‌ای مبدل شده بود. چخوف در سال ۱۸۸۰ به دریافت جایزۀ ادبی پوشکین نائل شد. چخوف را می‌توان به‌حق، یکی‌از پرکارترین نویسندگان عصر خودش شمرد. او گذشته‌ازآنکه از حرفۀ اصلی خود –طبابت– غافل نمی‌ماند و غالباً به‌یاری دردمندان می‌شتافت، درطول عمر نسبتاً کوتاهش ده‌ها نمایشنامۀ کوتاه و بلند، نزدیک به ۶۰۰ داستان کوتاه و بلند، صدها مقاله و یادداشت و هزاران نامه به‌رشتۀ تحریر درآورد.
داستان‌های کوتاه ۴ book cover
#04

داستان‌های کوتاه ۴

1903

آنتون پاولویچ چخوف پزشک و داستان‌سرا و نویسنده و نمایشنامه‌نویس پرآوازۀ روسی در ۱۷ ژانویۀ ۱۸۶۰ در تاگانروگ به‌دنیا آمد. در سال ۱۸۷۹ وارد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه مسکو شد. از نخستین‌سال تحصیل در دانشگاه، به نویسندگی در مطبوعات پرداخت به‌طوری‌که هم‌زمان با پایان تحصیلات به نویسنده‌ای حرفه‌ای مبدل شده بود. چخوف در سال ۱۸۸۰ به دریافت جایزۀ ادبی پوشکین نائل شد. چخوف را می‌توان به‌حق، یکی‌از پرکارترین نویسندگان عصر خودش شمرد. او گذشته‌ازآنکه از حرفۀ اصلی خود –طبابت– غافل نمی‌ماند و غالباً به‌یاری دردمندان می‌شتافت، درطول عمر نسبتاً کوتاهش ده‌ها نمایشنامۀ کوتاه و بلند، نزدیک به ۶۰۰ داستان کوتاه و بلند، صدها مقاله و یادداشت و هزاران نامه به‌رشتۀ تحریر درآورد.
‫جزیرۀ ساخالین book cover
#05

‫جزیرۀ ساخالین

1895

چخوف در سال ۱۸۹۰ ازطریق سیبری به جزیرۀ ساخالین سفر کرد و به مطالعۀ وضع اسفبار و دردناک محکومان و تبعیدی‌های نظام ددمنش حکومت تزاری پرداخت؛ که رهاورد این‌سفر، دو اثر به نام‌های «در ساخالین» و «در سیبری» است. در پایان همین‌سفر بود که احساس نفس‌تنگی کرد و دچار عارضۀ تپش قلب و سرفه‌های شدید شد. در نامه‌ای به یکی‌از دوستان خود چنین نوشته بود: «…شدیداً سرفه می‌کنم، ضربان قلبم میزان نیست. دچار سؤهاضمه هستم. سرم مدام درد می‌کند…» چخوف در ۱۹۰۴ در آسایشگاهی در بادن‌ویلر آلمان در سن ۴۴سالگی بدرود حیات گفت
‫نمایشنامه‌ها ١ book cover
#06

‫نمایشنامه‌ها ١

1891

تمایل شدید چخوف برای دستیابی به یک‌سبک بزرگ ادبی، در درام‌نویسی تحقق‌پیداکرد و در هویت نویسندگی او، نمایشنامه مشخصاً جای داستان و رمان را گرفت. در نمایشنامه‌هایی که او در سال‌های آخر دهۀ هشتاد نوشت خود بیش‌از هرچیزی بر «اهمیت ادبی» آن‌ها ارزش قائل می‌شد، اما در همان‌زمان هم خاطرنشان می‌کرد: «من نمایشنامه‌ای را که روی صحنه، و درجریان تمرین بازیگرها حک و اصلاح نشده‌باشد، نمایشنامه‌ای نمی‌دانم که آمادۀ چاپ باشد…» این اعتماد کم‌سابقۀ نویسنده به صحنه، به‌یمن احساس طبیعی تئاتر و درک این‌حقیقت ساده و مهم آن که «نمایشنامه برای صحنه نوشته می‌شود و فقط آنجاست‌که زندگی حقیقی خود را بازمی‌یابد» در وجود چخوف زاده می‌شد.
‫نمایشنامه‌ها ٢ book cover
#07

‫نمایشنامه‌ها ٢

1904

آنتون پاولویچ چخوف از بسیاری‌جهات مدیون صحنه بود: روی صحنه بود که خویشتن‌را به‌عنوان یک درام‌نویس باور می‌کرد. بارها اتفاق افتاده بود که درجریان تمرین یک‌نمایشنامه یا حتی در فردای اولین‌شب نمایش آن، دست به اصلاح و «مرمت» و گاهی‌اوقات تغییر بنیادی نمایشنامه می‌زد. او ضمن تغییر و اصلاح و حذف اضافات «غیرچخوفی» آنها، با سرسختی و شهامت یک‌کاشف، به‌سوی شناخت خود راه می‌گشود؛ اما رابطه‌اش با تئاتر فارغ‌از ناهمواری‌ها و دغدغۀ خاطر نبود، آنچنان‌که در سال‌های آخر حیات خود نوشت: «چه‌کنم که با نمایشنامه‌هایم همیشه یک‌اتفاقی می‌افتد و نمی‌دانم سبب چیست که هر نمایشنامه‌ام همراه‌با جنجال چشم به‌جهان می‌گشاید و همیشه بجای آن‌که مانند هر مؤلفی از خلق اثر خود لذت ببرم، دچار احساس عجیبی می‌شوم.»
‫نامه‌ها ٢ book cover
#09

‫نامه‌ها ٢

1904

هم‌اکنون نمایشنامۀ باغ آلبالو را خواندم. مات و مبهوت مانده‌ام. نمی‌توانم به‌خود بیایم. در لذتی غیرقابل توصیف به‌سر می‌برم. این نمایشنامه از بهترین‌هایی که نوشته‌اید هم بهتر است. از صمیم قلب به شما نویسندۀ نابغه تبریک می‌گویم. هر کلام آن‌را با تمام وجود احساس‌کرده و پاس می‌دارم. از این‌همه وجد و شعفی که به‌من بخشیده‌اید، سپاسگزارم. سلامت باشید. / استانیسلاوسکی؛ ۲۰ اکتبر ۱۹۰۳ – مسکو؛ ص. ۱۱۶
‫نامه‌ها ٣ book cover
#10

‫نامه‌ها ٣

1904

…ساخالین محل رنج‌های طاقت‌فرساست. رنجی‌که انسان، چه آزاد و چه تبعیدی می‌تواند آن‌را تحمل کند. کسانی‌که در این‌جا و یا نزدیک آن کار می‌کنند، سعی کرده‌اند مسائل مهم و پرمسئولیت آن‌را حل کنند و هنوز هم مشغولند. متأسفم که احساساتی نیستم، وگرنه می‌گفتم که ما نیز مانند ترک‌ها که به‌زیارت مکه می‌روند، باید به ساخالین برویم. همچنین دریانوردان و کیفرشناسان باید به‌همان‌چشمی به ساخالین نگاه‌کنند که نظامیان به سواستوپل می‌نگرند. از محتوای کتاب‌هایی که خوانده‌ام و آن‌هایی که درحال خواندنشان هستم، پیداست‌که ما میلیون‌ها انسان‌را در زندان پوسانده‌ایم. بدون هیچ‌فکر، بربرمنشانه و بی‌هوده آن‌ها را ازبین برده‌ایم. مردم‌را با غل و زنجیر ازمیان سرما، ده‌ها هزار ورست، عبور داده‌ایم، به سفلیس‌شان آلوده کرده‌ایم، به فسق و فجورشان کشانده‌ایم، بزه‌کاری را رواج داده‌ایم و گناه همۀ این‌ها را به‌پای سرپرستان زندان‌ها نوشته‌ایم. حالا دیگر همۀ مردم تحصیل‌کردۀ اروپا می‌دانند که مقصر ما هستیم نه سرپرستان زندان‌ها. با همۀ این‌ها می‌گوییم این‌مسائل ربطی به‌ما ندارد! سال‌های پرطمطراق شصت، برای بیماران و زندانی‌های تبعیدی کاری انجام‌ندادند و به‌این‌ترتیب مهم‌ترین دستورالعمل مدنیت مسیحی را نقض‌کردند. در عصر ما کارهایی برای بیماران انجام می‌شود ولی برای تبعیدی‌هاهیچ‌کار. حقوقدانان ما هیچ علاقه‌ای به امور مربوط به زندان‌ها نشان نمی‌دهند. خیر، به‌شما اطمینان می‌دهم که مسافرت به ساخالین لازم و جالب است. فقط جای تأسف است‌که من به آن‌جا می‌روم، نه یک‌فرد آگاه‌تر به امور که برای برانگیختن علاقه اجتماع استعداد بیشتری داشته‌باشد. / نامۀ چخوف به سووُرین؛ ۱ صص. ۵۵-۵۶

Author

Anton Chekhov
Anton Chekhov
Author · 370 books

Anton Pavlovich Chekhov (Russian: Антон Павлович Чехов ) was born in the small seaport of Taganrog, southern Russia, the son of a grocer. Chekhov's grandfather was a serf, who had bought his own freedom and that of his three sons in 1841. He also taught himself to read and write. Yevgenia Morozova, Chekhov's mother, was the daughter of a cloth merchant. "When I think back on my childhood," Chekhov recalled, "it all seems quite gloomy to me." His early years were shadowed by his father's tyranny, religious fanaticism, and long nights in the store, which was open from five in the morning till midnight. He attended a school for Greek boys in Taganrog (1867-68) and Taganrog grammar school (1868-79). The family was forced to move to Moscow following his father's bankruptcy. At the age of 16, Chekhov became independent and remained for some time alone in his native town, supporting himself through private tutoring. In 1879 Chekhov entered the Moscow University Medical School. While in the school, he began to publish hundreds of comic short stories to support himself and his mother, sisters and brothers. His publisher at this period was Nicholas Leikin, owner of the St. Petersburg journal Oskolki (splinters). His subjects were silly social situations, marital problems, farcical encounters between husbands, wives, mistresses, and lovers, whims of young women, of whom Chekhov had not much knowledge – the author was shy with women even after his marriage. His works appeared in St. Petersburg daily papers, Peterburskaia gazeta from 1885, and Novoe vremia from 1886. Chekhov's first novel, Nenunzhaya pobeda (1882), set in Hungary, parodied the novels of the popular Hungarian writer Mór Jókai. As a politician Jókai was also mocked for his ideological optimism. By 1886 Chekhov had gained a wide fame as a writer. His second full-length novel, The Shooting Party, was translated into English in 1926. Agatha Christie used its characters and atmosphere in her mystery novel The Murder of Roger Ackroyd (1926). Chekhov graduated in 1884, and practiced medicine until 1892. In 1886 Chekhov met H.S. Suvorin, who invited him to become a regular contributor for the St. Petersburg daily Novoe vremya. His friendship with Suvorin ended in 1898 because of his objections to the anti-Dreyfus campaign conducted by paper. But during these years Chechov developed his concept of the dispassionate, non-judgmental author. He outlined his program in a letter to his brother Aleksandr: "1. Absence of lengthy verbiage of political-social-economic nature; 2. total objectivity; 3. truthful descriptions of persons and objects; 4. extreme brevity; 5. audacity and originality; flee the stereotype; 6. compassion." Chekhov's first book of stories (1886) was a success, and gradually he became a full-time writer. The author's refusal to join the ranks of social critics arose the wrath of liberal and radical intelligentsia and he was criticized for dealing with serious social and moral questions, but avoiding giving answers. However, he was defended by such leading writers as Leo Tolstoy and Nikolai Leskov. "I'm not a liberal, or a conservative, or a gradualist, or a monk, or an indifferentist. I should like to be a free artist and that's all..." Chekhov said in 1888. The failure of his play The Wood Demon (1889) and problems with his novel made Chekhov to withdraw from literature for a period. In 1890 he travelled across Siberia to remote prison island, Sakhalin. There he conducted a detailed census of some 10,000 convicts and settlers condemned to live their lives on that harsh island. Chekhov hoped to use the results of his research for his doctoral dissertation. It is probable that hard conditions on the island also weakened his own physical condition. From this journey was born his famous travel book T

548 Market St PMB 65688, San Francisco California 94104-5401 USA
© 2025 Paratext Inc. All rights reserved