Margins
نه! نمی‌خواهم ببینمش! book cover
نه! نمی‌خواهم ببینمش!
2000
First Published
3.67
Average Rating
300
Number of Pages

دلسپرده به صدای حماسیِ عشق که از پخشِ صوتِ ماشین برمی خواست. غروبِ یکی از روزهای تابستانِ هفتادُ سه. سفر از جاده یی در قلبِ دریاچه ی چی چست. جاده یی با عرضی به اندازه ی عبورِ دو ماشین و هر دو سویش دریاچه ی درخشانِ نمک، بی ماهیُ زلال ، با فلامینگوهای صورتیُ مرغانِ سپیدِ دریایی ... سیروس (دایی بزرگِ من) به واسطه ی سال ها اقامت در ایتالیا و آشنایی با فرهنگِ آمریکای لاتین سطر سطرِ مرثیه ایگناسیو را برایم تفسیر کردُ گفت عبارتِ ((در ساعتِ پنجِ عصر)) سال هاست که در سرتاسرِ اروپا و آمریکای لاتین به صورتِ ضرب المثل در آمده و من به گستره ی کلام لورکا فکر می کردم . البته کم نیستند شاعرانی که به فرهنگِ عامِ زبانِ کشورِ خود نفوذ کرده اند، مثلِ حافظ که عباراتِ زیادی از غزل هایش همه روزه در گفتارِ مردمانِ کوچه تکرار می شود اما این گذشتن از مرزهای خاکُ زبانُ فرهنگِ کشورهای مختلف تنها در شعرِ شاعرانِ انگشت شماری رُخ داده که یکی از آن ها لورکاست. یک سال بعد بود که اول بار موفق به دیدار با صاحبِ صدایی شدم که آن روز از پخش صوت ماشین شنیده بودم. غولِ زیبای من، بامدادِ نخستینُ آخرین، گردن به غرور برافراشته در ارتفاعِ شکوه ناکِ فروتنی ... این دیدارها تکرار شد و هر دیدار دنیایی از تفکر را با خود داشت که از گفتگوها و سکوت ها سرچشمه می گرفت . هر نگاهی در سکوت خود شعری بودُ پیامی از عظمتِ درونیِ این مردُ سایه ی درخشانش : آیدا، این همچراغِ همیشه که مهربانی اش به دریایی بی کرانه می ماند. در یکی از دیدارها خواستم که شاملوی بزرگ بر یکی از کتاب ها جمله یی بنویسد به یادگار و او نوشت به پسرم یغما گلرویی و همین جمله سرآغازِ تلاشِ من شد برای رسیدن به نقطه یی که در آن لیاقتِ خطابی از این دست را داشته باشم. حاصل تا به امروز دو کتاب شعرِ گفتم : بمان! نماند... و مگر تو با ما بودی... ، یک مجموعه ترانه به نام پرنده بی پرنده و این کتابِ ترجمه ی اشعارِ لورکاست. امید که فرزندِ خلفی بوده باشم. حالا شش سال از غروبِ آن روزِ تابستان گذشته و گذرِ گزنده ی روزگار آن شناسنده ی عزیز را از من گرفته است: سیروس آقاخانی در شهرِ ارومیه به سکته ی قلبی درگذشت، در خواب... تنها نوعی از مرگ که حسد مرا برمی انگیزد. آن چه باقی می ماند سپاس های بی پایانِ قلبیِ من است از خانم سمانه ابوطالبی که مرا در بازسرایی این اشعار چنان یاری دادند که می باید نامشان در کتاب به عنوان کسی که متن ها را از اسپانیایی برگردانده است آورده می شد اما خود چنین نخواستند. ××× فدریکو گارسیا لورکا در مصاحبه یی می گوید: من یک اسپانیایی واقعی هستم و ممکن نیست خارج از مرزهای جغرافیایی خود زندگی کنم اما از آن اسپانیایی که تنها به ملیتِ خود مغرور باشد بیزارم. من برادرِ تمامِ انسان هایم. چینیِ خوب به من نزدیک تر است تا اسپانیایی بد... پیامِ انسانیِ شعرهای لورکا در چارچوبِ هیچ مرامِ سیاسی نمی گنجید. او بزرگتر از آن بود که مثلِ پابلونرودا (شاعرشیلیایی) مهره ی شطرنجِ سیاست بازان شود. لورکا یک ماه قبل از مرگ در ضیافتی درباره ی نرودا می گوید: می بینید؟ پابلو دیگر کاری نخواهد کرد. من انقلابی هستم و هیچ شاعری کامل نیست اگر انقلابی نباشد اما سیاستمدار...هرگز! لورکا را در آغازِ جنگ های داخلی اسپانیا تیرباران کردند. به جرمِ سرودنِ ترانه گزمگانِ سویلِ اسپانیا نیمه شبِ نوزدهمِ اوتِ 1936 در منطقه یی به نام ویزنار و در سمتِ راستِ جاده یی که به زادگاهش غرناطه می رفت. به گفته ی یک شاهد در پای درختِ زیتونی به خاکش سپردند. گورش هرگز به دست نیامد. آن گونه که خود پیشگویی کرده بود: چون تصاویرِ ناب فروریختند، از همهمه ی داوودی ها دریافتم که مرا کشته اند. چاپ خانه ها را گشتند، گورستانُ کلیسا را و به دستانِ سه اسکلت دستبند زدند، تا دندان های طلایشان را بربایند. اما مرا نیافتند. مرا نیافتند؟ نه ! مرا نیافتند... به این ترتیب جسمِ لورکا از بین رفت ولی نامِ بزرگش تا همیشه دوشادوشِ نامِ اسپانیاست. آن چنان که همواره یکی دیگری را به خاطر می آورد. فرجامی شایسته برای شاعری که عاشقِ فرهنگِ سرزمینِ مادریِ خود بود. یغماگلرویی ـ 18 /تیر/ 1379

Avg Rating
3.67
Number of Ratings
81
5 STARS
28%
4 STARS
32%
3 STARS
20%
2 STARS
17%
1 STARS
2%
goodreads

Author

Federico García Lorca
Federico García Lorca
Author · 70 books
Born in Fuente Vaqueros, Granada, Spain, June 5 1898; died near Granada, August 19 1936, García Lorca is one of Spain's most deeply appreciated and highly revered poets and dramatists. His murder by the Nationalists at the start of the Spanish civil war brought sudden international fame, accompanied by an excess of political rhetoric which led a later generation to question his merits; after the inevitable slump, his reputation has recovered (largely with a shift in interest to the less obvious works). He must now be bracketed with Machado as one of the two greatest poets Spain has produced in the 20th century, and he is certainly Spain's greatest dramatist since the Golden Age.
548 Market St PMB 65688, San Francisco California 94104-5401 USA
© 2025 Paratext Inc. All rights reserved