
درباره ی فرم و محتوای کتاب «امضاها» ی یدالله رؤیایی گفتن این نکته جالب توجه است این شاعر، طبق عادت و شیوه دیرینه اش، همیشه به موضوع خاصی می پیچد، این بار به چیزی پیله کرده است که نه «دریا» است، نه «کویر» نه لبریخته، نه مرگ (تم هایی که مجموعه شعرهای پیشین او را ساخته اند) بلکه «شکل درهم یک نام» است که ما به آن امضا می گوییم. رؤیایی چه چیزی در این واژه ی «امضا» دیده است که این همه او را مجذوب کرده است؟ و ناشر فرانسوی را؟ و مترجم را ؟ جواب این سؤالها را شاید خوانندگان متن فارسی، و منتقدان ایرانی بهتر بدهند. «امضاها» شعرهایی به نثراند. و یا به قول رؤیایی «نثر یک شعراند» شعری که می اندیشد. در اینجا شعر فکر می کند. چه چیزی در امضا هست که مفهوم گذشته را با خود می برد؟ می گذرد و می گذراند؟ آنچه در زبان، ما را در برابر گذشته می گذارد، و در برابر «ماضی» و ماضی، چیست که در زبان دیگری مفهوم «علامت» و «Signe» می شود. نشانه اگر هست نشانه چیست؟ و گذشته اگر هست گذشته ی کیست؟ در زبان ما کیست که در برابر زمان می ایستد؟ و در زبان دیگر چیست که جایی در مکان پیدا می کند؟ امضاها چه رابطه یی با هویت ما دارند، و هویت ها چقدر در امضای ما و چقدر در نام ما است و نام چرا در امضای ما به هم می ریزد و ریخت در هم امضا چه چیزی از ما را افشا می کند. تأمل های رویایی در این دفتر بداهه اندیشی، تک گویی و شکل تازه ی نثری است که نقش زبان را در حمل و ابلاغ اندیشه تا آن جا برجسته می کند که خواننده خود زبان را به عنوان اندیشه و اندیشه را به عنوان زبان می گیرد. «این متن ها طبیعت من هستند/ این متن ها طبیعت هستند و در امضای من پرنده یی هست که هر صبح این جا بطور عجیبی می خواند و من بطور عجیبی عادت کرده ام که هر صبح از خواب…»
Author

یدالله رؤیایی در ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد. آموزشهای دبستانی و دبیرستانی خود را در زادگاهش آغاز کرد و در تهران در دانشسرای شبانهروزی تربیت معلم به پایان رساند. چندسالی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی او به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب توده ایران گذشت. در سال ۱۳۳۲ به دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان، چندی به زندگی مخفی، و ترک و گریز گذرانید و سرانجام در اسفند ماه همان سال دستگیرشده و به زندان افتاد. زندانهای او: زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت، و یک بار دیگر در سال ۱۳۳۶، زندان لشکر ۲ زرهی سلطنتآباد رؤیائی پس از خروج از زندان اولین شعرهای خود را در ۲۲ سالگی نوشت و در مجلات آن زمان با نام مستعار «رؤیا» منتشر کرد، و همزمان به تحصیلات خود در رشته حقوق سیاسی در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران تا اخذ درجه دکترای حقوق بینالملل عمومی ادامه داد؛ و از آن پس، در وزارت دارایی به استخدام درآمد و به عنوان ذیحساب و سرپرست امور مالی در ادارات و دیگر مراکز دولتی، از جمله وزارت آب و برق، سازمان تلویزیون ملی ایران و… به کار پرداخت او از مؤسسان شرکت انتشاراتی روزن بود. رؤیایی با چند شاعر دیگر، مانیفست «اسپاسمانتالیسم» را منتشر کردند که بعدها به خلق نگرش تازه شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد